dark paradise

ساخت وبلاگ
پدربزرگی که یکساله میشناسمش میدونه سیگار میکشم

اونوقت خاله ای که از بچگی میشناسمش و همیشه تابستون میرفتم خونشون نمیدونه

فعلا هم قصد ندارم بهش بگم 

به اندازه کافی به کارم گیر میده اگر بفهمه یه سیگاری الکلی ام کلا منو ممنوع الخروج میکنه

اخرش هم تو یه اتاق زندانی ام میکنه تا ادم بشم

image نوشته شده توسط elizabeth در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : کلودیا, نویسنده : hareya بازدید : 51 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : يحميك, نویسنده : hareya بازدید : 37 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

اخ اخ حيفه برونینگم دستم نبود

وگرنه به حق همین روز یه گلوله حرومش میکردم

+چرا استیو نمیخواد البومشو بده بیرون

image نوشته شده توسط elizabeth در یکشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : سپتامبر, نویسنده : hareya بازدید : 50 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

اذا انتها كل شي 

و انحلت جميع مشكلنا

اول شي بعملو 

هو علي اول طياره ارجع الي بيروت

image نوشته شده توسط elizabeth در سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : سپتامبر, نویسنده : hareya بازدید : 31 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

اقعدنا

حكنا

دردشنا

اكلنا

و اشربنا 

رقصنا 

اتمشنا

و اغفينا 

يعني هيدا الرجل كميه من الطاقه و التفائل 

لما شوفو ابتسم لا تلقائيا بمجرد النظر بدون كلام 

يعني وجودو  يكفي 

image نوشته شده توسط elizabeth در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hareya بازدید : 54 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

And I banished every memory you and I had ever made

But when you touch me like this

And you hold me like that

I just have to admit

That it's all coming back to me

image نوشته شده توسط elizabeth در جمعه سی و یکم شهریور ۱۳۹۶
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : سپتامبر, نویسنده : hareya بازدید : 36 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:47

نور چراغ های خیابان... ستارهای برفی... معشوقی که دور میشود....  و عاشقی دلخسته... که فقط نظاره گر است.  داستانی بی نقص و کامل ... اما پشت پرده...چیز دیگری بود!  نه ان معشوق دلبری میکرد....  نه ان عاشق.. عاشق پیشگی فقط دانه های برف که میباریدند و چراغ های اتوموبیل ها که رد میشدند...  عشق درابتدای جاده جا مونده بود....!  (راز.شاهتوت)  نوشته شده توسط elizabeth در جمعه دهم شهریور ۱۳۹۶ | dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hareya بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 8:42

پدربزرگی که یکساله میشناسمش میدونه سیگار میکشم

اونوقت خاله ای که از بچگی میشناسمش و همیشه تابستون میرفتم خونشون نمیدونه

فعلا هم قصد ندارم بهش بگم 

به اندازه کافی به کارم گیر میده اگر بفهمه یه سیگاری الکلی ام کلا منو ممنوع الخروج میکنه

اخرش هم تو یه اتاق زندانی ام میکنه تا ادم بشم

نوشته شده توسط elizabeth در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : کلودیا, نویسنده : hareya بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 8:42

بحب ارجع علی بیروت و کافی حیاتی هنیک 

یعنی اذا بدی موت  بحب  موت بین اهلی و ناسی 

اشخاص بیفهموا علی و بفهم علیهم 

بحبهم و بیحبونی

بموت ببلدی مش بلد غریب نیست 

یعنی ممکن هیدا شی؟ 

 +شی حلوا انک اضحی بنفسک فی سبیل بلدک

نوشته شده توسط elizabeth در دوشنبه ششم شهریور ۱۳۹۶ |
dark paradise...
ما را در سایت dark paradise دنبال می کنید

برچسب : الشهدا, نویسنده : hareya بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:20